جدول جو
جدول جو

معنی علی جزیری - جستجوی لغت در جدول جو

علی جزیری
(عَ یِ جَ)
ابن یحیی بن قاسم صنهاجی جزیری، مکنّی به ابوالحسن، از فقیهان مالکی به شمار می رفت و اصل او از ردیف مغرب بود و سپس به جزیرهالخضراء در اندلس رفت و امر قضا رادر آنجا به عهده گرفت و نسبت او نیز بدین شهر است. وی در ربیع الاول سال 585 هجری قمری درگذشت. و سن او در حدود شصت سال بود. او راست: تلخیص العقود، که مشهور به وثائق جزیری است. (از معجم المؤلفین بنقل از نیل الابتهاج تنبکتی ص 200. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 185)
ابن حسن بن خاطر بن جزیری مالکی. فقیه بود. او راست: فتح الملک المبین لشرح هدایه عوام اللاجئین، که در سال 1218 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس الازهریه ج 2 ص 384)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ اَ هََ)
ابن عبدالله بن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی سنهوری، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سنهوری شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی، مشهور به سیدفرضی و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِقُ شَ)
ابن محمد بن علی بن وهب بن مطیع قشیری شافعی. ملقب به محب الدین و مشهور به ابن دقیق العید. فقیه بود و در ماه صفر سال 657 هجری قمری در قوص متولد شد و در رمضان سال 716 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: 1- تحفهاللبیب فی شرح کتاب التقریب. 2- شرح التعجیز، که کامل نشده است. (از معجم المؤلفین از طبقات الشافعیۀ سبکی ج 6 ص 241 و الطالع السعید ادفوی ص 217 و دررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 113 و حسن المحاضرۀ سیوطی ج 1 ص 238 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 418)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن حوشب فزاری. مکنی به ابوسلیمان. محدث بود و ولید بن مسلم از او روایت دارد. و نیز رجوع به ابوسلیمان (علی بن...) شود
ابن محمد فزاری. از قضاه قرن چهارم هجری بود. او راست: کتاب الدعاء. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
ابن احمد بن سعید بن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی. مشهور به ابن حزم و مکنی به ابومحمد. رجوع به ابن حزم و علی (ابن احمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نُ مَ)
دارقطنی گوید که وی از صحابه بوده است. (از الاصابه ج 4 قسم اول). واژه صحابی به افرادی گفته می شود که در زمان حیات حضرت محمد (ص)، ایشان را ملاقات کرده و مسلمان شده اند. این افراد در ثبت سنت نبوی و گسترش اسلام نقش کلیدی داشته اند. وجود صحابه در جنگ ها، هجرت ها و فعالیت های اجتماعی صدر اسلام، بخش مهمی از تاریخ اسلامی را شکل داده است.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کُ بَ)
ابن احمد بن علی کزبری. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. عالم است و او را ثبتی است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن عمر بن جعفر بن عبدالله بن کثیر کثیری. سلطان ’شبام’ در حضرموت. وی در سال 906 هجری قمری در شبام متولد شد و به راه تصوف گرویدو کسب ادب نیز کرد. در سال 943 هجری قمری به مخالفت با بدر بن عبدالله حاکم شبام برخاست و شورش کرد و آنجا را به زیر سلطۀ خویش درآورد و در حدود پانزده سال برآنجا فرمانروایی کرد و درین هنگام از سلطان بدر شکست خورد و زندانی گشت و در سال 977 هجری قمری آزاد گردید و در سال 981 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اِ)
ابن عبدالله ازمیری، ملقّب به حجا و مشهور به بورغانجی زاده. لغوی وعروضی بود و در سال 1253 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- شرح تحفهالشاهدی، در لغت. 2- شرح عروض اندلسی. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 775)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَزْ یَ)
ابن مزید اسدی. ملقب به سندالدوله یا سیف الدوله و مکنی به ابوالحسن. وی نخستین از فرمانروایان بنی مزید اسدی است که در سال 403 هجری قمری از جانب فخرالدولۀ دیلمی به حکومت حله گماشته شد و در ذیقعده سال 408 هجری قمری درگذشت. مردی دلیر بود و جنگهایی که با بنی دبیس کرده است مشهور میباشد. (از طبقات سلاطین اسلام ص 108 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 541 و الاعلام زرکلی از کامل ابن اثیر ج 9 ص 105 و ابن خلدون ج 4 ص 276). و رجوع به معجم الانساب زامباور ص 207 شود
ابن سعید بن احمد بن یحیی مزیدی حلی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به ملک الادباء و استاد شهید. شاگرد علامه. رجوع به ابوالحسن (علی بن سعید...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی، ملقّب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. رجوع به علی شامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن حسین جوری (یا حوری) ، مکنّی به ابوالحسن. او راست: المرشد، در ده مجلد که در آن مختصر مزنی و ابن الرفعه را جمع کرده است. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1654)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَزْ زا)
ابن محمد جزار، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. او راست: 1- تحصین المنازل من هول الزلازل، که آن را به مناسبت وقوع زلزله در سال 984 هجری قمری در مصر تألیف کرد. 2- تحقیق الفرج و الامان و الفرح لاهل الایمان بدوله السلطان سلیم خان. 3- قمعالواشین فی ذم المبشرین. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 360 و فهرس الخدیویه ج 6 ص 119. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 748)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ)
متوفی پس از سال 1074هجری قمری او راست: المنهاج المحمدی فی الطریق الاحمدی. (از معجم المؤلفین بنقل از الکشاف اسعد طلس ص 123)
ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه وی رومی حنفی، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن محمدحسین نجفی زینی. وی شاعر بود و در سال 1215 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. و نیز تقریظی بر تخمیس البردۀ محمدرضا نحوی دارد. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 4 ص 8 و ج 9 ص 758 از تکمله الامل)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زَ)
ابن عبدالله (الهدی) بن احمد زیدی. ملقب به منصور. امام زیدی یمن. وی از بنی قاسم واز نوادگان الهادی الی الحق و از اهالی صنعاء بود. در سال 1251 هجری قمری پس از فوت پدرش به امامت منصوب گشت و چهار بار او را خلع کردند و دوباره به امامت برگزیدند تا اینکه در آخرین خلع بسال 1288 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی از نیل الوطر ج 2 ص 142 و ترجیع الاطیار بمرقص الاشعار ص 400 و بلوغ المرام ص 71)
ابن عبدالله بن علی زیدی. وی فقیه قرن 10 هجری قمری و عهده دار امر قضاء در صنعا بود و در سال 959 هجری قمری در عاشر از بلاد خولان درگذشت. او را شرحی است بر اثمار. (ازمعجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 471)
ابن صالح بن محمد بن علی بن ابی الرجال صنعانی زیدی. مکنی به ابومحمد وملقب به قاضی جمال الدین. رجوع به علی صنعانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن احمد بن محمد بن ابراهیم عزیزی بولاقی شافعی. ملقب به نورالدین. فقیه و محدث بود و در سال 1070 هجری قمری در بولاق درگذشت. عزیزی، منسوب است به عزیزیه در شرقیۀ مصر. او راست: 1- حاشیه بر شرح تحریر زکریا انصاری. 2- السراج المنیر بشرح الجامع الصغیر، فی الحدیث. 3- الفوائد العزیزیه، که حاشیه ای است بر شرح الغایه ابن قاسم. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و خلاصه الاثر ج 3 ص 201 و فهرس الازهریه ج 2 ص 592 و فهرست الخدیویه ج 1 ص 347 و الکشاف ص 40)
ابن علی بن علی بن علی بن مطاوع عزیزی مصری ازهری شافعی. متوفی در سال 1199 هجری قمری او راست: 1- اشارات الفیضیه الی خبایا القصیده الزریقیۀ ابن زریق بغدادی. 2- کتابی درعلم الاوفاق. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 770 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 83)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ طَ)
ابن محمد بن ابی بکر مطیری. فقیه و از علمای بنی مطیر بود. وی در سال 1084 ه. ق. در زیدیه از شهرهای یمن درگذشت. او راست: مختصر التلخیص. (از الاعلام زرکلی از خلاصهالاثر ج 3 ص 193)
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جِ)
ابن محمد بن مکی عاملی جزینی، مکنّی به ابوالقاسم و ملقّب به ضیاءالدین و حسام الدین و رضی الدین. فقیه بود و در سال 856 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح القواعد. (از معجم المؤلفین بنقل از فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 327. امل الامل حر عاملی ص 446)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ هََ)
ابن داود بن ابراهیم جوهری، مشهور به ابن صیرفی. وی مورخ بود (819-900 ه. ق). او راست: 1- انباءالهصر فی أبناء العصر. 2- نزههالنفوس و الابدان فی تواریخ الزمان. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون ص 1949. التعریف بالمورخین عراوی ج 1 ص 251. جوله فی دورالکتب الامیر کیۀ کورکیس عواد ص 80. فهرس المخطوطات المصورۀ لطفی عبدالبدیع ج 2 ص 35. هدیهالعارفین ص 739)
ابن داود بن سلیمان جوهری مصری شافعی، ملقّب به نورالدین. نحوی بود و به سال 887 هجری قمری درگذشت. اوراست: شرح الفیۀ ابن مالک. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون ج 1 ص 120. هدیهالعارفین ج 1 ص 737)
ابن اسماعیل بغدادی، معروف به رکاب سالار و ملقّب به علم الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علم الدین جوهری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ زَ)
ابن منصور بن مضرس بن قیس غنوی جزری مشهور به ابن غدیر. وی شاعر و سوارکار و اهل الجزیره بود. او در عهد عبدالملک بن مروان میزیست و شعری درباره ف تنه زبیر دارد. وفات وی در سال 80 هجری قمری بوده. (از الاعلام زرکلی بنقل از سمطاللالی ص 799. آمدی ص 164. مرزبانی ص 280)
ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی موصلی، مشهور به ابن اثیر جزری و ملقّب به عزالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن اثیر و نیز به علی (ابن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زی)
ابن یحیی بن تمیم بن معز بن بادیس بن منصور بن یوسف زیری. هفتمین از بنی زیری در تونس بود. وی در پانزدهم صفر سال 479 هجری قمری در مهدیه متولد شد و در دهم ذی حجۀ سال 509 هجری قمری به سلطنت رسید و در بیست ودوم ربیع الثانی سال 515 هجری قمری درگذشت. (از معجم الانساب زامباور ص 109) (طبقات سلاطین اسلام ص 33). و رجوع به ابن خلکان ج 2 ص 241 شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ جُ وَ)
ابن محمد بن علی جوینی، ملقّب به عمادالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و جدلی و حافظ متون حدیث بود. وی در سال 405 هجری قمری متولد شد. او راست: 1- شفارالمسترشدین فی الخلافیات. 2- کتابی در اصول فقه. 3- نقد مفردات امام احمد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات الشافعیۀ سبکی ج 4 ص 281)
ابن عبدالله بن یوسف بن محمد جوینی، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465 هجری قمری درگذشت. او راست: السلوه فی التصوف. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 691)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ وَ)
ابن احمد کاتب، ملقّب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی. منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی و صاحب دیوان رسائل او. از تاریخ ولادت او اطلاع صحیحی در دست نیست ولی بنابرآنچه در ’عتبهالکتبه’ (ص 5) آمده است وی در حدود سال 516 هجری قمری که مسلماً آغاز جوانی او بوده است به قصد آموختن صناعت دبیری به مرو رفت. پس باید ولادت او در اواخر قرن پنجم هجری باشد. او بعد از اتمام تحصیلات خود هم در جوانی وارد دستگاه دیوانی شد و در دیوان رسائل به کار پرداخت ولی در آغاز امر کار او رونقی نداشت و مقبول نظر استادش که صاحب دیوان رسائل بود نیفتاده بود. وی خال پدر چهارم عطاملک جوینی، مؤلف تاریخ جهانگشا است. و عطاملک در تاریخ خود داستان شفاعت منتجب الدین را از رشید وطواط آورده است که به اجمال چنین است: وقتی سلطان سنجر در سال 542 هجری قمری بقصد جنگ با اتسز خوارزمشاه بطرف خوارزم حرکت نمود، قصبۀ هزاراسب را از محال خوارزم محاصره کرد. انوری که در لشکر سلطان سنجر بود رباعیی در تشویق سنجر به تسخیر ’هزاراسب’ سرود و وطواط در جواب او بیتی در مدح ’اتسز’گفت و این امر باعث خشم شدید سلطان سنجر گشت و سوگند خورد که چون او را بازیابد، هفت عضو را از یکدیگر جدا کند. و چون هزاراسب مفتوح شد رشید وطواط متواری گشت تا بالاخره به منتجب الدین بدیع جوینی پناهنده شد. منتجب الدین که علاوه بر منصب دیوان انشاء، ندیم مخصوص سلطان نیز بود، موقعی مناسب به دست آورده به سلطان سنجر گفت که ’وطواط’ مرغکی ضعیف باشد طاقت آن نداشته که او را به هفت پاره کنند، اگر فرمان شود او را به دو پاره کنند. سلطان بخندید و جان وطواط بخشید. مهمترین اثر علی جوینی، مجموعۀ منشآت و مراسلات وی است که آن را به نام ’عتبهالکتبه’ خوانده است. عوفی دو کتاب دیگر به او نسبت می دهد: یکی ’رقیهالقلم’ و دیگری ’عبرات الکتبه’. و مرحوم قزوینی این کتاب اخیر را همان ’عتبهالکتبه’ داند. (از تاریخ ادبیات چ صفا چ 1 ج 2 ص 969). و رجوع به لباب الالباب عوفی چ سعید نفیسی ص 78 و مقدمۀ جهانگشای جوینی چ لیدن ص یو و مقدمۀ حدائق السحر رشیدالدین وطواط چ عباس اقبال ص ’ی’ شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن خواجه بهاءالدین محمد جوینی، نوادۀ خواجه شمس الدین محمد صاحبدیوان. رجوع به علی جوینی (ابن بهاءالدین محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جُ وَ)
ابن ابراهیم بن محمد حسینی جویمی شیرازی شافعی، ملقّب به نورالدین. وی نحوی و منطقی بود و در حدود سال 785 هجری قمری در ’جویم’ از قرای شیراز متولد شد. و نزد شریف جرجانی تلمذ کرد. و در صفر سال 860 هجری قمری در مدینه درگذشت. او راست: 1- شرح ایساغوجی، در منطق. 2- شرح کافیه، در نحو. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع ج 5 ص 158. کشف الظنون ص 207 و 1376. هدیهالعارفین ج 1 ص 734)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ بَ)
ابن احمد بن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی دیری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زُ بَ)
ابن داوودبن یحیی بن کامل بن یحیی بن جبارۀ زبیری قرشی اسدی. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و اصولی و ادیب و نحوی و شاعر و نویسنده بود. در سال 668 هجری قمری متولد شد و مدتی مشغول تدریس وفتوی دادن بود. و در سال 745 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: منسک. و نیز قطعات نظم و نثر دارد. (از معجم المؤلفین از الوافی صفدی ج 12 ص 57 و شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 143 و الجواهر المضیئه ج 2 ص 335)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِجَ فَ)
ابن عبدالله بن جعفر. وی از ذریۀ جعفر طیار بود و در قرن سوم در عهد المتوکل میزیست. او رامجموعۀ اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ ءِ)
ابن عبدالله بن طیب جزائری، ملقّب به زین الدین مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن قلال. وی ساکن مصر بود. او راست: جلال الابصار فی القراآت، که در سال 668 هجری قمری آن را تألیف کرد. (از معجم المؤلفین بنقل از طبقات القراء ابن جزری ج 1 ص 552)
ابن احمد بن موسی جزائری، مکنّی به ابوالحسن. وی در سال 1244 هجری قمری در جزائر متولد شد و در 1330 هجری قمری درگذشت. او را مجموعه ای است در اجازات خود. (از معجم المؤلفین، بنقل از فهرس الفهارس ج 2 ص 176)
ابن امین. نحوی بود. او راست: اتحاف الالباب بفضل الخطاب، که در سال 1186 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 41)
ابن عبدالواحد بن محمد بن عبدالله بن عبدالله بن یحیی أنصاری سجلماسی جزائری مالکی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سجلماسی شود
ابن عبدالقادر بن عبدالرحمان بن علی بن علی بن امین علوی اندلسی جزائری مالکی شاذلی. رجوع به علی اندلسی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ثُ مَ)
ملقّب به کمال الدین. وی در اوایل سلطنت سلطان محمود بن محمد بن ملکشاه، وزارت او را بر عهده داشت و بعدها به زخم تیر یکی از فدائیان کشته شد و سلطان محمود، خطیرالملک ابومنصور نوری را وزیر کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 520)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خُ زَ)
ابن زید بن محمد بن حسین بن سلیمان بن ایوب انصاری اوسی خزیمی بیهقی شافعی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بیهقی و ظهیرالدین (ابوالحسن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِ یَ)
ابن مهدی بن محمد بن علی بن داود بن محمد بن عبدالله بن محمد بن احمد بن عبدالقاهر بن عبدالله بن اغلب بن ابی الفوارس بن میمون حمیری رعینی زبیدی، مکنّی به ابوالحسن. اولین تن از بنی مهدی در زبید. رجوع به علی رعینی (ابن مهدی بن...) شود
ابن احمد بن حمدون اندلسی حمیری، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین. نحوی ولغوی قرن هفتم هجری. رجوع به ابوالحسن حمیری شود
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قطان شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
از عالمان اوایل قرن چهاردهم هجری بود. او راست: الاخبارالسنیهو الحروب الصلیبیه، که در سال 1329 هجری قمری در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 42. فهرس دارالکتب المصریه ج 5 ص 14)
ابن احمد حریری. شاعری از غلاه بود و نام او در دمیهالقصر باخرزی آمده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 747 بنقل از نسمهالسحر فیمن تشیع و شعر ضیاءالدین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زُ)
ابن احمد بن عبدالرحمان بن احمد بن عبدالرحمان بن یعیش زهری باجی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی باجی شود
لغت نامه دهخدا